آنیسا ماست می خوره...
شب جمعه که خونه خاله گیتی بودیم ، همه سر سفره نشسته بودیم و غذا می خوردیم.
آنیسا هم نشسته بود کنار سفره و مامانش کم کم بهش ماست می داد.
آنیسا قاشق رو برداشت و گذاشت دهنش ... بعد دیدم که داره قاشق ماست رو می زنه به ظرف
ماست و می ذاره دهنش... وااااای ... خیلی بامزه بود...
دختر خانوم دیگه بلده خودش غذا بخوره...
فدات بشم خاله ، که بین همه ظرفها ، ظرف ماست رو تشخیص می دادی...